طرحواره درمانی
جفری یانگ بنیانگذار طرحواره درمانی عضو هیئت علمی روانپزشکی دانشگاه کلمبیا است. او بنیانگذار و رییس مراکز شناخت درمانی نیویورک و انیستیتو طرحواره درمانی است.
طرحواره درمانی تلفیقی از موارد زیر می باشد :
۱. مکتب شناختی رفتاری
۲. دلبستگی گشتالت
۳. روابط شی
۴. سازنده گرایی
۵. روانکاوی
منع استفاده از طرحواره درمانی
طرحواره درمانی برای درمان جنبه های مزمن منش شناختی اختلالات روانی طراحی شده است و برای کاهش علایم حاد مثل افسردگی های شدید سوء مصرف مواد… مناسب نیست. علاوه بر آن اختلالات رشدی مانند اوتیسم و سندرم آسپرگر مانع از استفاده طرحواره درمانی می شود.
طرحواره به طور کلی به معنای ساختار و چهارچوب می باشد. در بافتار روانشناسی واژه طرحواره درمانی با مراحل رشد شناختی پیاژه تداعی می شود که برای درک تجارب فرد ضروری است.
یکی از مفاهیم بنیادی حوزه روان درمانی این است که بسیاری از طرحواره ها در کودکی شکل می گیرند، به حرکت خود ادامه می دهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل می کنند. به طور کلی طرحواره ها می توانند سازگار یا ناسازگار باشند و همچنین می توانند در اوایل زندگی یا در سیر بعدی زندگی شکل گیرند.
تاریخچه:
واژه طرحواره از نخستین دهه های قرن بیستم به متون روانشناسی راه یافت و روانشناسان بسیاری آن را با تعاریف خاص خودشان در چهارچوب نظری ویژه ای به کار بستند. به نظر می رسد “بارتلت ” اولین کسی بود که مفهوم طرحواره را در روانشناسی و در گستره حافظه مطرح کرد.
بعدها کم کم در روانشناسی جایگاه ویژه ای یافت و در نظریات پیاژه مدلهای بازنمایی ذهنی را به خوبی توضیح داد. در چند دهه اخیر نظریه پردازان شناختی- رفتاری مثل بک، باور، تیزدیل، متیوز و کلارک برای تبیین نا به هنجاری های روانی و نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی مثل “نیس بت” برای تبیین سازه های ذهنی در پیوند با درون دادهای اجتماعی از واژه طرحواره بهره بردند.
طرحواره های ناسازگار اولیه
یانگ معتقد است که برخی از طرحواره ها به ویژه آنها که عمدتا در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند ممکن است هسته ی اصلی اختلالات شخصیت و بسیاری از اختلالات مزمن باشد که یانگ به آنها طرحواره های ناسازگار اولیه می گوید. شاید بتوان گفت طرحواره یک بسته حافظه ایست که محتوای آن را آموزه های فرد در طول زمان شکل می دهد.
* باید توجه داشت که در روند پدیدایی طرحواره ها عواملی مثل بنیاد های زیستی فرد و عوامل مربوط به محیط تربیتی او مثل محیط خانواده، فرهنگ، تجارب وی در فرایند رشد، رخدادهای بزرگ و … تاثیر می گذارند.
* این بسته حافظ ای مثل یک فیلتر بزرگ و پیچیده بر سر راه اطلاعات ورودی به حافظه و همچنین اطلاعات موجود در حافظه عمل کرده و با سرند، دسته بندی، و سازمان دهی ،شکل گیری معانی جدید را در ذهن ممکن می سازد.
* در روانشناسی طرحواره را به صورت الگویی در نظر می گیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل می گیرد.
* در حوزه شناخت درمانی ، بک(۱۹۶۷) در اولین نوشته هایش به مفهوم طرحواره اشاره کرد.
* طرحواره برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است.
* یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه روان درمانی این است که بسیاری از طرحواره ها در سالها ی اول زندگی شکل می گیرند، به حرکت خود ادامه می دهند و در تجارب بعدی زندگی کاملا حضور می یابند. بنابراین طرحواره می تواند مثبت یا منفی باشد.
* افراد به سمت وقایعی کشیده می شوند که با طرحواره هایشان همخوانی دارند و به همین دلیل تغییر طرحواره ها سخت است.
مهمترین موضوع این است که رویکرد طرحواره درمانی در مقایسه با درمان های متداول بسیار دلسوزانه و انسانی است. طرحواره درمانی به جای اینکه اختلالات روانشناختی را پدیده ای غیر عادی بنگرد آنها را طبیعی جلوه می دهد.
هر فردی که برای درمان مراجعه می کند ذهنیتی دارد که ممکن است حالتی افراطی و یا انعطاف پذیر به خودش گرفته باشد. همچنین این رویکرد با بیماران بسیار احترام آمیز و همدلانه برخورد می کند، مخصوصا با بیماران اختلال شخصیت مرزی که اغلب کمترین دلسوزی و بیشترین سرزنش را دریافت می کنند.
هدف از این درمان این است که بیماران به جای سبک های مقابله ای ناسازگار از سبک های مقابله ای سازگارتر استفاده کنند تا از این طریق بتوانند نیازهای هیجانی اساسی خودشان را ارضا کنند.
سبک های مقابله ای ناسازگار:
بیماران در اوایل زندگی به منظور انطباق با طرحواره ها پاسخ ها و سبک های مقابله ای ناسازگاری را به وجود می آورند تا مجبور نشوند هیجانهای شدید را تجربه کنند. تمام موجودات زنده در مقابل تهدید سه واکنش اساسی جنگ و گریز و میخکوب شدن از خودشان نشان می دهند.
سه سبک مقابله ای ناسازگار:
۱. تسلیم: وقتی بیماران تسلیم طرحواره می شوند به درست بودن طرحواره گردن می نهند و هیچوقت سعی نمی کنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند. الگوی طرحواره را تکرار می کنند به طوری که در بزرگسالی تجارب دوران کودکی را دوباره زنده می کنند. آنها از نظر رفتاری افرادی را به عنوان شریک زندگی انتخاب می کنند که به احتمال زیاد مانند والد خشمگین با آنها برخورد کنند.
۲. اجتناب: وقتی بیماران سبک مقابله ای اجتناب را به کار می برند سعی می کنند زندگی خود را طوری تنظیم کنند که طرحواره هیچوقت فعال نشود. آنها می کوشند با ناآگاهی زندگی کنند انگار که اصلا طرحواره وجود ندارد. از فکر کردن درباره طرحواره اجتناب می کنند. آنها ممکن است به طور افراطی مشروب بخورند، بی بند و باری جنسی داشته باشند، دارو مصرف کنند ، اشتغال به پاکی و تمیزی پیدا کنند.
۳. جبران افراطی: وقتی بیماران این سبک مقابله را به کار می برند می جنگند که طرحواره متضادی داشته باشند. اگر در کودکی احساس بی ارزشی کنند در بزرگسالی تلاش می کنند افرادی کامل و بی عیب باشند. اگر در کودکی مطیع بوده اند در بزرگسالی سعی می کنند رو در روی همه بایستند. جبران افراطی معمولا در چرخه حمله متقابل گرفتار می شود. معمولا چنین افرادی اغراق آمیز و بی ثمر اند.
منبع: طرحواره درمانی، دکتر حسن حمیدپور، انتشارات ارجمند.
با مرکز روانشناسی بینش کرج همراه شوید
????????????
۰۲۶۳۴۴۱۷۵۶۷
۰۹۰۳۶۴۱۱۲۲۵
روانشناس خوب در کرج
مشاور خوب در کرج