«آیا در هنگام طوفان، درختان را دیدهاید، آنگاه که به خود میپیچند و خم میشوند، برفها به روی شاخههایشان سنگینی میکند تا بدانجا که شاخههایشان در مقابل زمین سر تعظیم فرود میآورند اما به ندرت میشکنند و به محض فروکش کردن طوفان و آب شدن برفها بتدریج استوارتر از گذشته بر میخیزند.»
سختی حقیقت زندگی است؛ ما چهبخواهیم و چه نخواهیم باید با واقعیت زندگی مواجه شویم. واقعیتهای زندگی چهچیزهایی هستند؟ از دست دادن معشوق، مرگ عزیران، بیماری، قطع رابطه، تولد فرزند معلول، تصادفات، شکست مالی، طلاق، اعتیاد، افسردگی، ناکامی در رسیدن به اهداف، ازدواج، بچهدار شدن، شکست عاطفی، ازدواج ناموفق، تهدید و …. هزاران چیزهای دیگر که ممکن است هر فردی در زندگی آنها را تجربه کند از جمله واقعیتهای گریزناپذیر زندگی هستند. بنابراین، مشکلات همیشه وجود دارند، حتی اگر شما موفقترین، ثروتمندترین، باسوادترین، عالمترین و از هزاران کیفیتهای دیگر نیز برخودار باشید باز هم مجبورید با مسائل زندگی مواجه شوید و آنوقت به چالش کشیده خواهید شد.
بنابراین، نحوهای که شما به مشکلات زندگی پاسخ میدهید، مشخص میکند که آیا شما میتوانید جزء انتخاب طبیعی باشید یا نه. توجه داشته باشید که از زمان تولد (اگر حافظه یاری میکرد شاید حتی از زمان شکلگیری نطفه در رحم مادر) نوزاد انسان در تکاپوی زنده ماندن است. او تمام تلاشش را به کار میبندد تا نیازهایش به نحو احسن مرتفع شوند. اگر نیازهای جسمانیاش رفع شوند او آرام میگیرد و دنبال رفع نیازهای دلبستگی (فردی که او را بغل کند، دوستش داشته باشد، به او توجه کند و آرامش او را تأمین کند) خواهد گشت. او از ابزارهای خاص خودش از دیگران (مراقبان) میخواهد تا به او و نیازهایش توجه کنند. گریه میکند، دست و پا میزند، غان و غون میکند و هزاران رفتار دیگر که در جهت رفع نیازهایش صورت میگیرند (یادمان باشد اگر این نیازها بهدرستی رفع نشوند مسیر زندگی کودک عوض میشود و زندگی آتی کودک را بهطور منفی تحت تأثیر قرار میدهد). حال که در سنین بزرگسالی قرار داریم و ابزارهای بسیار پیشرفتهتری را برای برقراری ارتباط و برطرف کردن نیازهایمان در اختیار داریم دائم در تلاشیم تا زنده بمانیم. بنابراین، مشخص است که هیچ وقت نمیتوانید مشکلات را از بین ببرید و با حل مسألهای مسئلۀ دیگری برایتان تعریف میشود و این فرایند تا آخر عمر ادامه مییابد. این تنها یک جنبۀ زندگی است؛ زندگی جنبۀ دیگری را نیز دارد که شاید مهمتر باشد و آن پاسخ شما به این مسائل است که تعیین کنندۀ کیفیت شماست. پاسخ به مشکلات تعیین میکنند که آیا درد و رنج همراه آن ادامه یابد یا باوجود درد رنج را کاهش دهیم و آن زندگی که خواهانش هستیم خلق کنیم. بلی درست متوجه شدید درد چیز کاملاً متفاوتی از رنج کشیدن است. درد همان مشکلات هستند که همیشه وجود دارند ولی رنج کشیدن بستگی به نوع پاسخی که به مشکلات و بهعبارتی درد میدهیم دارد. افراد مختلف بسته به پیشینۀ خانوادگی و شخصی و همچنین توانمندهایش پاسخ متفاوتی به درد و مشکلات میدهند. یک نفر به اعتیاد رو میآورد، دیگری از رفتارهای خودزنی استفاده میکند، نفر سوم، ممکن است حتی بدتر دست به خودکشی بزند، آن یکی انتخاب میکند افسرده شود و … در اینجا میخواهیم بر موضعی تمرکز کنیم که نهتنها وجود مشکلات را انکار نمیکند و از آنها فرار نمیکند بلکه با آغوش باز آن را میپذیرد و برای غلبه بر آن اقدام میکند اما اقدامی که درنهایت به رشد و بالا بردن کیفیت زندگیاش خواهد انجامید. بله، موضوع ما تابآوری است یعنی بازیافتن کیفیتهای خود پس از تجربۀ یک رویداد دردناک. اگر با این اصطلاح آشنا نیستید اجازه دهید به یک نمونۀ ساده اکتفا کنم. شاید در محاورهها این جمله را بارها شنیده باشید که میگویند «چوبی که خشک است بهراحتی خم نمیشود و در مقابل نیروی که به آن وارد میشود بهراحتی نمیشکند اما با تداوم فشار بالاخره توانش را از دست داده و میشکند اما چوب تَر را در نظر بگیرید که در مقابل فشار مقاومت نمیکند و خم میشود، هرچقدر نیروی بیشتری وارد کنی، نیرو را بهواسطۀ حالت ارتجاعی که دارد در قسمتهای مختلف پخش میکند و در مقابل فشار دوام آورده و نمیشکند و بهمحض اینکه فشار برداشته شود دوباره بهحالت اولیه برمیگردد.» تابآوری بهسادهترین شکل یعنی انعطافداشتن. بهتعریف دقیقتر، تابآوری فرایند سازگار شدن با انواع سختی، آسیب، تراژدی و استرسهای ناشی از منابع مختلف مانند خانواده، مشکلات سلامتی، مالی، محل کار و … است. اگر به اطرافتان خوب نگاه کنید یا حتی گذشتۀ خودتان، شاید صدها نمونه از تابآوری را میتوانید ببینید ـ زمانهایی که توانستید با استرسهای ازدواج، بچهدار شدن، طلاق، تصادفات، مرگ عزیزان، رهایی از بند افسردگی، مهاجرت، از دست دادن شغل و هزاران نمونۀ دیگر برآیید، همۀ اینها نمونههایی از تابآوری هستند چرا که با وجود انواع درد هنوز معنای زندگیتان را دارید و از زمان حال لذت میبرید و به آینده امیدوارید. پس تابآور بودن به معنای این نیست که فرد مشکلات یا بحرانی را تجربه نکند بلکه برعکس تابآوری یعنی مواجهه با انواع درد هیجانی یا سایر مشکلات و بازیافت کیفیتهای مطلوب خود. راستی، شما خاطرتان هست چگونه با مشکلات قبلی خودتان مقابله کردید؟ چه کار کردید که توانستید با وجود مشکلات همچنان به زندگیتان ادامه دهید؟ آیا توانستید از تجربیان قبلی خود یاد بگیرید؟ دیدگاه شما نسبت به مشکلات چگونه است؟ آیا معتقدید که زندگی خوب زندگی عاری از مشکلات است؟ یا معتقدید که زندگی معنادار همه نوع تجارب را شامل میشود؟ آیا کسی را دارید که در هنگام مواجه با مشکل بتوانید به او پناه ببرید؟ آیا معتقدید که باید به تنهایی از پس مشکلاتتان بر بیایید؟ راستی، نظرتان دربارۀ کمک گرفتن از متخصصان هنگام مواجهه با درد هیجانی یا سایر مشکلات زندگی چیست؟
افرادی که تابآور هستند دارای ویژگیهای زیر هستند
- رابطۀ سالم و صمیمی با اعضای خانواده، دوستان و سایرین دارند که به حمایت اجتماعی معروف است.
- تغییرات را بهعنوان بخشی از زندگی میپذیرند.
- رفتارهایشان مبتنی بر اهداف و ارزشهایشان هستند.
- مشکلات را بهعنوان بخشی از زندگی میپذیرند و آن را فرصتی برای کشف و شناسایی خود در نظر میگیرند.
- دیدگاه مثبتی نسبت به خودشان دارند.
- سعی میکنند مشکلات و مسائل را از دریچۀ سوم شخص بنگرند.
- ارزشها و باورهای معنوی قوی دارند.
- خودشان را میشناسند و از خود مراقبت میکنند.
- از متخصصان و افراد صاحبنظر کمک میگیرند.
- احساسات و هیجانهایشان را بهراحتی میپذیرند و در مورد آن با یک فرد معتمد صحبت میکنند.
- جرأتمند هستند و میتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند.
- زندگی را سیاه و سفید در نظر نمیگیرند و نسبت به تجارب جدید پذیرا هستند.
- اگر شما ویژگیهای دیگری دارید که به شما در مقابله با مشکلات کمک میکنند میتوانید آنها را به لیست ما اضافه کنید.